المهدی قزوین آبیک 1450


افسران - شرمنده ایم!!!!

 

متأسفانه چهره برادر احمد را خشن ترسیم کرده‌اند. حاج احمد آنقدر مهربان بود که وقتی برای کوچک‌ترین نیرویش، اتفاقی می‌افتاد، همه شهر را به

دنبالش می‌گشت. فرمانده و غیر آن، برایش فرقی نداشت. حتی در عملیات فتح‌المبین، حواسش به خواهرها بود و از بچه‌ها خواسته بود که ما را سیزده‌بدر ببرند، چقدر هم آن روز به همه ما خوش گذشت.

برادر احمد هر روز بین ساعت 11 الی 12 برای پانسمان می‌آمد و در این ساعت هم بسیار دقیق و مقرراتی بود. یک روز نیامد. خیلی منتظر شدیم اما خبری نشد و با برادر میرکیانی تماس گرفتیم. گفت: برادر احمد از سحر تا حالا، در حمام هستند! گفتم شرایط ما را به ایشان بگویید؛ ما ناراحت

گچ پای ایشان هستیم که با کوچک‌ترین نمی پاک می‌شود. از طرفی برق هم رفته و ما برای استریل وسایل، باید موتور برق روشن کنیم و منتظر

ایشان هستیم. 10 دقیقه بعد برادر میرکیانی و برادر احمد آمدند. خیلی نگران بودم و حتی ناراحت بودم از سهل ‌انگاری برادر احمد، اما دیدیم گچ پا

سالم است! برادر میرکیانی من را صدا زد که «چیزی به برادر احمد نگویید؛ ایشان از صبح در حمام، لباس چرک‌های بچه‌ها را می‌شستند.» پای گچ

شده را هم با نایلون پوشانده بود تا آسیبی نرسد. من رفتم به ایشان برسم، دیدم پوست انگشتان رفته و خون آمده است، اما به روی خودش نیاورد، من هم چیزی نگفتم




دلم همینکه مرا سوی موی یار کشید

سر ِ مرا سر ِ عاشق شدن به دار کشید


خودم نیامده ام محضرش ، خودش آورد

مرا به پیش ِ خودش جذبه ی نگار کشید



منی که آه نگفتم برای هیچ کسی

همینکه نام تو آمد دلم هوار کشید


حلال کن که اسیر ِ نگاهِ تو نشدم

گُنَه برایِ دلم نقشه یِ فرار کشید


درونِ آتش ِ دوزخ نسوزد آن نوکر

که رویِ سینه ز داغ ِ تو یادگار کشید


درود بر پدرم از همان طُفولیَتَم

برای روضه ات از من همیشه کار کشید


برای آنکه منم عاقبت بخیر شوم

مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید




فراق ِ کرب و بلایت خودش مرا کُشته
به رویِ کشته نباید که ذوالفقار کشید



خدا کُنَد که منم اربعین حرم باشم
چقَدر برایِ حرم باید انتظار کشید؟!...



 

جان بدهکار تو هستم طلبم کرب و بلاست

خود کشی می کنم آقا طلبم را ندهی


ما را ببخش که پای روضه های تو جان نداده ایم

ما را ببخش که برای تو کم گذاشته ایم



بسمه رب الحسین

یعنی کربلا جای ما پایین پا نیست؟

                جای رو سپیدا  جای روسیا ها نیست؟

رفیقام دارن دونه دونه میرن ارباب

                     چرا قسمت من آخه کرببلا نیست؟



برخصم خدا و صاحب نیک سرشت

                 برسردرباغ خرد جبریل نوشت

باخصم علی ورودکیدن ممنوع

                     چون ویژه شیعه علی هست بهشت



به نام خدا

چه رسم بدی چرخ روزگاره

                                  منی که شبو روز چشام ابر بهاره

تاکی عکس شیش گوشه باشه روبه رومو

                             رفیقام باشن اونجا نائب الزیاره



به نام خدا

ماهمچنان ایستاده ایم


ونشان می دهیم که با ایستادگی


به حدف خود رسیدیم نه با کج کردن گردن و


خواهش بلکه با اقتدار و پایداری و استواری



بسمه رب الحسین

کم کم سیاهی علمت دیده می شود


آثارخیمه های غمت دیده می شود


افتاده سینه ام به تپش های انتظار


ازروی تّل دل حرمت دیده می شود




     بسمه رب الحسین      

  ای اهل زمین عید گذشت و خبر از یار نیامد


              بر زخم دل فاطمه غم خوار نیامد


چند رو ز دگر مانده که با ناله بگوییم:


              ای اهل حرم میرو علمدار نیامد....!


          یا حسین بن علی (ع)



به نام خدا

بی حسین  بن علی (ع) احساس پیری می کنم


نه که پیری,بلکه احساس حقیری می کنم


سائلی گفتا چرا محکم به سینه می زنی؟


گفتم از آئینه دل گرد گیری می کنم





جاوا اسکریپت