بادقت به این تصویرنگاه کنید
ابلاغ سیاستهای کلی تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل 110 قانون اساسی با ابلاغ سیاستهای کلی "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی" که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شده است، دولت را مکلف کردند برای تسریع در عملیاتی کردن این سیاستها در کمترین زمان ممکن، راهکارها را تنظیم کرده و پیگیریهای قانونی را انجام دهد.
متن سیاستهای کلی "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی" که به رؤسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شده، به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سیاست های کلی تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی
1- بالا بردن قدرت رقابت و افزایش بهره وری عوامل تولید با:
- اصلاح و بازسازی ساختار تولید ملی
- کاهش هزینه ها و بهبود کیفیت تولید
- اتخاذ انواع تدابیر تشویقی و تنبیهی
- بهینه سازی تعامل عوامل تولید
2- هدایت و تقویت تحقیق و توسعه و نوآوری ها و زیربناهای آنها و بهره گیری از آنها، با هدف:
- ارتقاء کیفی و افزایش کمّی تولید ملّی
- بالا بردن درجه ساخت داخل تا محصول نهایی
- حمایت از تجاری سازی فناوری محصول و بهره گیری از جذب و انتقال دانش فنی و فناوری های روز و ایجاد نظام ملّی نوآوری
3- گسترش اقتصاد دانش بنیان با تأکید بر توسعه مؤلفه های اصلی آن، از جمله: زیر ساخت های ارتباطی، زمینه های تسهیل تبدیل دستاوردهای پژوهش به فناوری و گسترش کاربرد آن، حمایت قانونی از حقوق اشخاص حقیقی و حقوقی و مرتبط کردن بخشهای علمی و پژوهشی با بخشهای تولیدی کشور.
4- حمایت از تولید محصولات با ماهیت راهبردی مورد نیاز مصارف عمومی یا بخش تولید کشور.
5- تکمیل زنجیره تولید از مواد خام تا محصولات نهایی با رعایت اصل رقابت پذیری و فاصله گرفتن از خام فروشی در بازه زمانی معین.
6- حمایت از تولید محصولاتی که عرضه رقابتی آنها با خالص ارز آوری مثبت یا خالص ارزبری منفی همراه باشد.
7- مدیریت منابع ارزی با تأکید بر تأمین نیازهای تولید ملی و کارآفرینی، و ثبات ارزش پول ملّی.
8- بهبود فضای کسب و کار با هدف افزایش تولید ملّی و اصلاح زمینه های فرهنگی، قانونی، اجرایی و اداری.
9- افزایش سهم بخشهای تعاونی و خصوصی در تولید ملّی از طریق:
- تقویت انگیزه و عزم ملّی و تأکید و تسریع در اجرای کامل سیاست های کلی اصل 44، رعایت انضباط مالی و بودجه ای دولت
- رفع تبعیض بین بخش دولتی و بخش های خصوصی و تعاونی
- ساماندهی و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط در جهت کارآمدسازی آنها
10- تنظیم نقش نهادهای عمومیِ غیر دولتیِ اقتصادی در جهت تولید ملّی.
11- شفاف سازی و به هنگام سازی آمار و اطلاعات و تسهیل دسترسی به آن و اطلاع رسانی در مورد ابعاد و فرصت های سرمایه گذاران و سرمایه گذاری در رشته های مختلف و مقابله جدی با استفاده از هر گونه دسترسی اطلاعاتی ویژه.
12- توانمند سازی و ارتقاء بهره وری نیروی کار با افزایش انگیزه، مهارت و خلاقیت و ایجاد تناسب بین مراکز آموزشی و پژوهشی با نیازهای بازار کار.
13- بسترسازی و ساماندهی اشتغال و حرکت نیروی کار ایرانی در سطح ملی، منطقه ای و جهانی.
14- ارتقاء سرمایه های انسانی، طبیعی، اجتماعی و فیزیکی با تأکید بر توسعه نهادهای مردمی برای رشد تولید ملی.
15- توسعه فرهنگ حمایت از سرمایه، کار، کالاها و خدمات ایرانی و استفاده از نظرات متخصصان و صاحب نظران در تصمیمات اقتصادی.
16- جلوگیری از اتلاف و راکد ماندن سرمایه های فیزیکی و انسانی ایرانی با تأکید بر ایجاد و توسعه خدمات فنی و مشاوره ای فرا بنگاهی و ارتقاء بازده اقتصادی این سرمایه ها در بخش های مختلف اقتصادی.
17- گسترش تنوع ابزارهای سرمایه گذاری در بازار سرمایه و تکمیل ساختارهای آن و اعمال سیاست های تشویقی برای حضور عموم مردم و سرمایه گذاران داخلی و بین المللی بویژه منطقه ای در بازار سرمایه.
18- حمایت از محققان و سرمایه گذاران و تشویق ورود سرمایه های ایرانی به حوزه های سرمایه گذاری خطرپذیر متضمن تحقیق و توسعه با تأسیس صندوق های شراکت یا ضمانت برای سرمایه گذاری در این حوزه.
19- کارآمد سازی مدیریت منابع موجود در صندوق توسعه ملّی در جهت بهینه سازی و هم افزایی ظرفیتهای تولیدی و ارتقاء کیفی کار و سرمایه ایرانی.
20- تنقیح و اصلاح قوانین و مقررات (از جمله اصلاح قانون پولی و بانکی، تأمین اجتماعی و مالیات ها) برای تسهیل فعالیت در بخش های تولیدی و رفع موانع سرمایه گذاری در سطح ملی با رویکرد ثبات نسبی در قوانین.
21- کارآمد کردن نظام توزیع کالاها و خدمات با استفاده از ساز و کار شفاف سازی و اطلاع رسانی و کاهش واسطه های غیر ضرور و ناکارآمد.
22- گسترش منابع مالی و کارآمد سازی مدیریت آن در جهت افزایش ظرفیت تولید ملّی و کاهش هزینه های تأمین مالی مورد نیاز بویژه با ساماندهی، گسترش و حمایت از نهادهای مالی توسعه ای و بیمه ای.
23- جلوگیری از ایجاد انحصار در چرخه تولید و تجارت تا مصرف.
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور
خیلى خوش آمدید و با حضور گرم و صمیمى خودتان - معلمین عزیز، مدیران آموزش و پرورش - فضاى کار و زندگى ما را معطّر کردید.
اوّلاً ماه رجب است، فرصت بندگى است. همهى عرض و طول زندگى ما میتواند زمینهاى باشد براى بندگى درست، که سعادت واقعى هم در همین است. بعضى از مناسبتها، فرصتهاى ما را افزایش میدهند، که از جمله ماه مبارک رجب است. خودمان را آماده کنیم، براى هم دعا کنیم که خداوند توفیق بدهد در این ماه و ماه شعبان و ماه مبارک رمضان خودمان را بسازیم، یک قدم پیش برویم، بالا برویم.
یاد چند شهید عالىمقام هم از جمله فرصتهاى این دیدار و این روز است. در صدر، شهید عزیزمان مرحوم شهید آیتالله مطهّرى [است] که متفکّر بزرگ ما و معلم ما و مجاهدِ در راه فکر و عقیدهى اسلامى بود و این سعادت را پیدا کرد که با شهادت خود، قبولى این مجاهدت طولانىمدّت را از خداى متعال دریافت بکند؛ خوشا به حال او! همچنین شهید رجایى و شهید باهنر که عمرشان را عمدتاً در آموزش و پرورش گذراندند. دو انسان مجاهد و پارسا و خالص، در خدمت آموزشوپرورش کشور که ما از نزدیک شاهد تلاش این دو عزیز در این زمینهها، در طول سالهاى متمادى و در مدّت کوتاه پس از انقلاب بودیم.
جلسهى ما با معلمان در هر سال، یک هدف اصلى دارد و چند هدف پیرامونى؛ هدف اصلى تکریم نمادین از معلم است. ما میخواهیم با این دیدار ارادت خودمان را به مقام معلم ابراز کنیم؛ این حرکت نمادین کار لازمى است، باید تکریم معلم و حرفهى تعلیم در جامعهى ما همگانى بشود، همه افتخار کنند به معلم بودن، همه افتخار کنند به اینکه به معلم سلام میکنند، احترام میکنند. مقام معلم هرچه بالا برود، مقام تعلیم و تربیت در جامعه بالا رفته است. نگاه کوتهبینانه به معلم براى جامعه یک خسارت است، این را باید مانع شد؛ نگاه به معلم باید نگاه تکریمآمیز باشد. بسیارى از مشاغل گوناگون در کشور با زرقوبرق، با جلوهگرىهاى گوناگون وجود دارند که جایگاه همهى اینها از شأن تعلیم و حرفهى تعلیم بسیار پایینتر است؛ این را باید همهى ما بفهمیم و درک کنیم. وقتى از قول پیغمبر اکرم نقل میشود که فرمود: اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً، (1) این بالاترین افتخار است که پیغمبر خود را معلم میداند. سطح تعلیم و محتواى تعلیم، طبعاً یک سطح متفاوتى است، امّا در رتبهى عالى و در رتبههاى امثال ماها، حقیقت تعلیم یک چیز است؛ این مایهى افتخار است. این، مطلب ما است. ما میخواهیم با این دیدار نشان بدهیم که براى معلم احترام قائلیم، تکریم قائلیم، زیر بار منّت معلمیم؛ هم براى خودمان، هم براى فرزندانمان و عزیزانمان و کسانى که آیندهى آنها براى ما مهم است. همهى مردم در این جهت شریکند؛ همه زیر بار منّت معلمانیم. مطلب اصلى ما این است.
و امّا چند مطلب پیرامونى هم وجود دارد: یک مطلب خطاب به خود معلمان است. یک مطلب هم خطاب به مدیران و مسئولان دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش است. آنچه مربوط به معلمان است، این است که معلم عزیز بداند شغل او فقط تعلیم نیست؛ یا به تعبیرى فقط تعلیمِ مطالب کتاب و دانشِ در دست اجرا نیست. معلم، هم باید علم بدهد، هم باید روش تفکّر و کار تفکّر را بیاموزد، هم رفتار و اخلاقآموزى در کار او باشد. اگر تعلیم را یک معناى وسیعى بگیریم، این سه عرصه را شامل میشود:
یاد دادن دانش؛ محتواى کتابها و محتواى علوم و مانند اینها که باید بچّههاى ما - مردان و زنان آیندهى کشور ما - اینها را یاد بگیرند. این، یک کار است.
کار دوّم که از این مهمتر است، یاد دادن تفکّر است. کودک ما فرابگیرد که فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقى - و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود؛ سطحىنگرى، سطحىآموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمینگیر میکند، در بلندمدّت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد. لذا شما ببینید که ما مثلاً از شهید مطهّرى که نام مىآوریم، فقط به علم شهید مطهّرى اهمّیّت نمیدهیم، به تفکّر شهید مطهّرى اهمّیّت میدهیم. اگر کسى داراى تفکّر بود، این روحیّه موجب میشود که او بتواند مسائل مهمّ علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکّر بار آمده باشد، از آن ذخیرهى دانشى که در اختیار او است، دهها و صدها مسئلهى جدید مطرح میکند و پاسخ میگیرد. پس استفادهى از علم با تفکّر ممکن است.
سوّم، رفتار و اخلاق؛ آموزش رفتارى، آموزش اخلاقى و همین که در بیانات وزیر(2) محترم بود: سبک زندگى، نوع رفتار. ما ملّتى هستیم با آرمانهاى بلند، با حرفهاى بزرگ، با قلّههاى ترسیمشدهاى - که حالا اگر مجال شد، چند جملهاى در این زمینه بعداً عرض خواهم کرد - که میخواهیم خودمان را به این قلّهها برسانیم. این احتیاج دارد به انسانهاى صبور، عاقل، متدیّن، اهل ابتکار، اهل اقدام، دور از تنبلى، مهربان، عطوف، داراى حلم، داراى شجاعت، با رفتارهاى مؤدبّانه، پرهیزگار و انسانهایى که درد دیگران، درد آنها محسوب بشود. بافت انسان و قالب و تراش یک انسان مطلوبِ اسلام چیزى است که با تربیت حاصل میشود. همهى انسانها هم قابل تربیتند. بعضى ممکن است دیرپذیرتر باشند، بعضى زودپذیرتر؛ بعضى تربیت در آنها ماندگارتر باشد، بعضى کم دوامتر؛ امّا همهى انسانها در معرض تغییر و تبدیلى هستند که با تربیت حاصل میشود؛ این در درجهى اول بهعهدهى چند عنصر اصلى است که یکى از عناصر اصلى معلم است. البتّه پدر، مادر، رفیق و مانند اینها هم مؤثّرند، لکن تأثیر معلم یک تأثیر عمیقتر و ماندگارترى است؛ این کارى است که معلم باید بر عهده بگیرد.
پس بنابراین معلم دانش مىآموزد، تفکّر مىآموزد، اخلاق و رفتار هم مىآموزد؛ آموختن رفتار و اخلاق از قبیل آموختن دانش نیست که فقط انسان از روى کتاب بخواند؛ درس اخلاق را با کتاب نمیشود منتقل کرد، بیش از کتاب و بیش از زبان، رفتار مؤثّر است؛ یعنى شما در داخل اتاق درس و میان دانشآموزان، با رفتار خودتان به آنها درس میدهید. البتّه با زبان هم باید گفت، باید نصیحت کرد، امّا رفتار تأثیر عمیقترى دارد، تأثیر همهگیرترى دارد. صادقانه بودن سخن را رفتار انسان روشن میکند؛ این عرض ما به معلمین [است]. این بچّهها امانتند در دست جامعهى معلم؛ بایستى به معنا توجّه کرد. اگر انشاءالله معلمین ما در این صدد برآیند که کودکان را، نوجوانان را با این شیوه - یعنى با نگاه کردن به این سه عنصر - بالا بیاورند و پیش ببرند، تصوّر بنده این است که در آیندهى جامعه، تأثیرات زیادى خواهد داشت. البتّه پس از انقلاب، کارهاى خوبى در این زمینه شده است؛ یعنى واقعاً جامعهى معلمین با تعهّدى که داشتهاند، با حضور در فضاى انقلابى - چه در سالهاى دفاع مقدّس، چه بعد از آن - تأثیرات زیادى گذاشتهاند. گاهى من بعضى از این کتابهایى که دربارهى معلمین است میخوانم؛ تأثیر معلمى که در جبهههاى دفاع مقدّس حضور پیدا کرده است و شهید شده است بر روى فکر دانشآموزانش، تأثیر شگرفى است که انسان این را مشاهده میکند.
یک نکته در مورد آموزش و پرورش و مدیریّتها، مسئلهى سند تحوّل است. سند تحوّل - که بحمدالله در این سالهاى اخیر تنظیم شد و تثبیت شد - یک چیزِ دفعىّالوجود نبود؛ این از اوایل انقلاب، جزو آرزوها بود. چون نظام آموزش و پرورش در کشور ما، از تقلید از نظامهاى آموزش و پرورش غربى پدید آمده بود، با همان شکل، با همان محتوا، تقریباً با همان ترتیب؛ یک تحوّل اساسى لازم بود در فضاى آموزش و پرورش؛ چه از لحاظ قالب، چه از لحاظ محتوا. خب، این فکر در خیلىها بود در طول سالها؛ بتدریج پخته شد، به سند تحوّل انجامید. عرض نمیکنیم که این سند تحوّل حدّ اعلاى خواستهها است؛ نه، براى هر چیزى یک حدّ بالاترى هم متصوّر است - ممکن است انشاءالله شما عمل کنید، پیش بروید، تجربه بیاموزید، بعد از گذشت زمانى چیزى بر آنچه امروز موجودىِ شما است بیفزایید - لکن فعلاً این سند تحوّل در اختیار ما است؛ این را باید جدّى گرفت. عرض من و توصیهى من به مسئولین محترم و مدیران محترم این است که سند تحوّل را جدّى بگیریم؛ فراتر از اظهارات رسمى؛ در عمل.
خب، اگر بخواهیم این سند تحوّل تحقّق پیدا کند - همچنان که اشاره کردند به عرایض قبلى ما - نقشهى راه لازم است، یک برنامه لازم است. اگر تفکّرات ما، کلّیّاتى که مورد نظر مسئولان و دلسوزان است، به شکل یک برنامهى عملیّاتى در نیاید، در عالم ذهنیّات خواهد ماند و خواهد پوسید؛ برنامهى عملیّاتى لازم دارد. این برنامهى عملیّاتى را با نظر شوراى عالى انقلاب فرهنگى - که خب، یک مرکز عظیم فرهنگى و مرجع تصمیمگیرى است و مسئولین در آنجا حضور دارند - تهیّه کنید، تدوین کنید و قدمبهقدم اجرا کنید؛ احساس کنید که این قدم برداشته شد، [بعد] برویم سراغ قدم بعدى. بعضى کارها [هم] همزمان و در عرض یکدیگر باید انجام بگیرد.
یک مسئله در دستگاه مدیریّتى آموزش و پرورش، مسئلهى نیروها است. همینطور که اشاره کردند، (3) آموزش و پرورش بزرگترین مجموعهى حکومتى در نظام جمهورى اسلامى است. بیش از یک میلیون [نفر] موظّفینِ در این تشکیلات عظیمند که با بیش از دوازده میلیون مستقیم، و با بیش از دهها میلیون - یعنى با خانوادهها - غیر مستقیم، سروکار دارند. اینچنین شبکهى عظیمى، خیلى مهم است. نیروهایى که باید در این شبکهى عظیم بهکار گرفته بشوند، باید خصوصیّاتى داشته باشند. یکى از این خصوصیّات این است که پرانگیزه باشند، بانشاط باشند؛ از نیروهاى خسته، فرسوده، بىابتکار - کسانى که هرچه بلد بودند، به کار زدند، دیگر هیچ کارى بلد نیستند - نباید بهعنوان عناصر اولویّتدار استفاده کرد. اولویّت با نیروهاى جوان، بانشاط، پرانگیزه، متدیّن، انقلابى و کسانى است که مسئلهى آنها در آموزش و پرورش، همان مسئلهى اصلى آموزش و پرورش باشد؛ یعنى تربیت انسانها؛ از اینها باید استفاده کرد؛ این یک مسئله است. بنابراین در مدیریّتهاى کلان و سطح بالاى آموزش و پرورش،اولین مسئله به نظر من این است که نگاه کنند، ببینند از چه نیروهایى استفاده میکنند؛ از نیروهاى مؤمن، انقلابى، بانشاط، علاقهمند، عاشق کار خود، و آمادهى ورود در میدانهاى دشوار در محدودهى اهداف آموزش و پرورش؛ این مهمترین کار است.
مسئلهى دوّم، پشتیبانىها است. همهى دستگاهها در دولت، وظیفهى پشتیبانى آموزش و پرورش را دارند؛ چه دستگاههایى که به برنامهوبودجه میپردازند، و چه دستگاههایى که آنها را در مجلس شوراى اسلامى تأیید میکنند و تصویب میکنند، باید نگاه همهى آنها به آموزشوپرورش یک چنین نگاهى باشد. تصوّر نکنند که اینجا جایى است که فقط هزینهبر است - گاهى نگاه، اینجورى است؛ میگویند دستگاه هزینهبر - نه، اینجا دستگاهى است که هرچه شما هزینه کنید، بهطور مضاعف دستاورد خواهید داشت؛ اینجا جایى است که ثروتسازان آینده، علمسازان آینده، تمدّنسازان آینده، مدیران آینده، از اینجا بهوجود خواهند آمد و خلق خواهند شد. اینجور نیست که ما خیال کنیم آموزشوپرورش فقط براى ما هزینه دارد؛ نخیر، دستاوردهایى بزرگتر از دستاوردهاى آموزشوپرورش وجود ندارد. هرچه شما در سرتاسر کشور از جلوههاى پیشرفت و دستاورد و ابتکار مىبینید، ریشهى آن اینجا است؛ اینجا را درست کنید تا همهجا درست بشود. بنابراین پول خرج کردن براى آموزشوپرورش و توسعهى منابع مالى آموزشوپرورش، یکى از کارهاى اساسى است که امیدواریم مسئولین دولتى به این نکته توجّه کنند.
یک مسئلهى دیگر این است که مدیرانى که انتخاب میکنیم - همینطور که اشاره کردم در اواسط عرایض - مدیرانى باشند که اهتمامشان به آن مسئلهى اصلى آموزشوپرورش باشد. داشتن نگاههاى جریانى و سیاسى و حزبى و جناحى و این چیزها، براى آموزشوپرورش سَم است. ما در طول این سالهاى متمادى دورانى را دیدیم که به این چیزها اهتمام بیشترى شد، و آموزش و پرورش خسارت یافت. مراقب باشید! جورى با مسائل گوناگون آموزش و پرورش برخورد بشود که مسئلهى مدیر هر بخش از این دستگاه عظیم و عریضوطویل، مسئلهى «آموزش» و «پرورش» باشد؛ تربیت انسان باشد، تربیت نیروى انقلاب باشد. برادران، خواهران، عزیزان! من همینجا عرض بکنم: اینکه ما تکیه میکنیم بر روى نیروهاى انقلابى و نیروهاى متدیّن، بهخاطر این است که ما راه طولانى در پیش داریم؛ این ملّت راه طولانى در پیش دارد. هدفى که ما براى جمهورى اسلامى، بر اساس آموختههاى عمومى انقلاب در نظر گرفتیم - «ما» که عرض میکنم، مراد این حقیر نیست؛ مراد، ملّت ایران و مسئولان انقلاب است؛ صاحبان انقلاب - آن هدف، هدف خیلى والایى است. هدف، ایجاد یک جامعهى نمونه است. شما میخواهید در محدودهى ایران عزیز - که از لحاظ جغرافیایى در یک نقطهى بسیار حسّاسى از دنیا هم واقع شده است - یک جامعهاى بسازید که به برکت اسلام و زیر پرچم قرآن، الگو باشد؛ هم الگو از لحاظ مادّى و پیشرفتهاى مادّى، هم در عین حال الگو از لحاظ معنویّت و از لحاظ اخلاق. غربىها در زمینهى مادّى یک جَستى زدند، در یک دورانى جهشى کردند؛ امّا این جهش جدا و مباین و معارض با حرکت اخلاقى بود؛ یک جهش صددرصد مادّى بود. اول کسى نفهمید چه اتّفاقى افتاد، امّا حالا دارند میفهمند، دارند خسارتهاى غیرقابل جبران آن را یواش یواش احساس میکنند. کسى خیال نکند یک تمدّن مادّى محض و دور از معنویّت خواهد توانست آب خوش از گلوى مردم خود فرو ببرد؛ نخیر، پدرشان در مىآید؛ همین حالا دارد پدرشان در مىآید. نه بهخاطر این تظاهرات در خیابانهاى اروپا و مانند اینها؛ نه،گرفتارى براى غرب عمیقتر از این حرفها است. آنچه براى بشر در درجهى اول لازم است، امنیّت روحى است، امنیّت اخلاقى است، امنیّت وجدانى است، رضایت وجدان است؛ در محیطهاى غربى این نیست و بدتر از این خواهد شد. اگر با حرفهاى این نویسندگان و منتقدان و متفکّرانشان آشنا باشید، مىبینید مدتّها است، چندین سال است که صدایشان در آمده است؛ گوشههاى فاسدشده و رو به افزایش فساد در جامعهشان را دارند نشان میدهند؛ زندگى مادّى اینجورى است. بله، از لحاظ علم و پیشرفتهاى فنّاورى و این چیزها پیش رفتهاند، کارهاى بزرگى انجام دادهاند؛ امّا آنطرف قضیّه، زمین ماند و همین زمینشان میزند. آن جامعهاى مورد نظر اسلام است که از لحاظ مادّى، یعنى از لحاظ ثروت، از لحاظ علم، از لحاظ سطح زندگى، در سطح بالایى باشد؛ از لحاظ اخلاق و معنویّت هم در آن سطح و یا بالاتر از آن سطح باشد. این میشود جامعهى اسلامى؛ شما میخواهید این را درست کنید؛ این راه خیلى طولانى در پیش دارد. و این شدنى است، کسى نگوید نمیشود؛ چرا، خیلىچیزها را خیال میکردند نمیشود، شد.
یک ملّت وقتى همّت بکند، کارهاى بزرگ انجام میدهد، کارهاى تاریخى انجام میدهد. جوامع ما نشان دادند که میتوانند بزرگ باشند، میتوانند شکوفا باشند، میتوانند بالنده باشند و ثمربخش باشند. بشر یک موجود تمامنشدنى است، احصا نشدنى است. اینهمه علم پیشرفت کرده است، هنوز بخشهاى عمدهاى از مغز بشر، ناشناخته است؛ اینرا دانشمندانِ مربوط به این کار میگویند. این وجود جسمانى بشر ناشناخته است، چه برسد به وجود معنوى و روحانى و باطنى انسان. توانایىهاى انسان خیلى زیاد است، ما خیلى کارها میتوانیم بکنیم، انسان میتواند خیلى رشد مادّى و معنوى توأمان بکند. خب، ما میخواهیم به این اهداف برسیم؛ این اهداف، انسان لازم دارد؛ بیش از همهچیز، آدم لازم است. از جادّه مهمتر، راهروندهى در آن راه و جادّه است؛ اگر چنانچه رونده وجود نداشته باشد، جادّهى آسفالته هم به درد نمیخورد. اگر روندهى با همّت وجود داشته باشد، نبود جادّهى آسفالته هم ضرر نمیزند. مىبینید این کوهنوردها تا کجا میروند؛ جادّه که نیست، امّا پا هست و همّت هست. میتوان پیش رفت، میتوان بالا رفت، میتوان استعدادهاى ناشناخته را همچنان شناخت و مورد بهرهبردارى قرار داد. میتوان گرهها را پىدرپى گشود. همهى اینها آدم لازم دارد. این آدم در آموزش پرورش باید پایهگذارى بشود، البتّه دانشگاهها هم مهم است، محیط جامعه هم مهم است، صدا و سیما هم مهم است، امّا هیچکدام به اهمّیّت آن پایهى ابتدایى، پایهى دبستان، نیست. معلمان و مدیران این دستگاه عظیم، یکچنین مسئولیّتى دارند؛ بنابراین ما تأکید میکنیم، تکیه میکنیم که باید متدیّن باشند، باید انقلابى باشند. با این روحیّهى تدیّن و انقلابیگرى است که میشود این راه را پیش رفت؛ سنگلاخ هم باشد، میشود پیش رفت، مانع هم باشد، از روى آن مانع میشود پرید؛ به شرط اینکه روحیّهى انقلابى و تدیّن و پایبندى به تعهّد دینى و انقلابى وجود داشته باشد. این هم یک نکته.
یک مسئله مسئلهى متون درسى و کتابهاى درسى است؛ خیلى باید مراقبت کرد از کتابهاى درسى؛ هم بایستى اتقان داشته باشد - حرف سست در این کتابها مضر است؛ نه اینکه مفید نیست، زیانبار است - [هم] حرفهاى انحرافى، چه انحراف سیاسى، چه انحراف دینى، [چه] انحراف از واقعیّتها، در این کتابها مضر است. کسانى که مسئولیّت این کار را دارند، باید در نهایت امانت و در نهایت دقّت مشغول این کار باشند.
یک مسئله هم مسئلهى دانشگاه فرهنگیان است که من حالا در راه به وزیر محترم هم این را گفتم؛ این دانشگاه فرهنگیان - یا به تعبیر قدیمى، دانشگاه تربیتمعلم - دانشگاه است، لکن با دانشگاههاى معمولى فرق دارد. علاوهى بر امتیازاتى که دانشگاههاى دیگر دارند، امتیاز «تولید معلم» مخصوص این دانشگاه است؛ این شرایطى دارد؛ به این دانشگاه خیلى باید اهمّیّت داد.
و یک مسئله هم مسئلهى پرورش و معاونت پرورشى است. کوتاهىهایى شد، بىتوجّهى شد؛ این معاونت در یک دورهاى تعطیل شد، باز آوردند، باز بردند. معاونت پرورشى - مجموعهاى که همّت آن عبارت باشد از پرداختن به مسئلهى پرورش، که همان جنبههاى فکرى و معنوى و انقلابى و رفتارى و اخلاقى است - مهم است؛ هم در سطح وزارت، هم در سطوح پایینتر.
امیدواریم خداوند متعال همهى شماها را مشمول لطف و رحمتش قرار بدهد؛ انشاءالله روح مطهّر امام عزیزمان که این راه را او در مقابل ما باز کرد، از شماها شاد باشد؛ ارواح طیّبهى شهداى عزیز، بخصوص شهداى معلم و شهداى دانشجو انشاءالله مشمول الطاف الهى باشند.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در یادمان شهدای شرق کارون
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین سیما بقیة الله فی الأرضین.
اگر از عوامل معنوی و آنچه خدای متعال وعدهی آن را به مؤمنان و مجاهدان راه حق داده است هم صرفِنظر کنیم، بر حسب قوانین عادی زندگی جوامع بشری، هر جامعهای عزتش، قدرتش، آبرو و حیثیتش، هویتش بستگی دارد به مجاهدت و به تلاش. با تنبلی و تنآسایی، هیچ ملتی نمیتواند مقام شایستهای را در میان ملتهای عالم یا در تاریخ پیدا کند. آنچه که ملتها را، هم در تاریخ و هم در دوران خودشان، در میان ملتهای عالم سربلند میکند، مجاهدت است، تلاش است. این تلاش، البته شکلهای گوناگونی دارد؛ هم تلاش علمی، هم تلاش اقتصادی، هم تلاش به معنای تعاون اجتماعی میان افراد، همه لازم است؛ اما در رأس همهی این تلاشها، آمادگی برای جانفشانی است که یک ملت را در میان ملتها سرافراز میکند. اگر در میان هر ملتی کسانی وجود نداشته باشند که آماده باشند از جان خود، از راحت خود، در راه رسیدن به آرمانها صرفِنظر کنند، آن ملت به جایی نخواهد رسید. کاری که انقلاب برای ما مردم ایران انجام داد، این بود که این راه را در مقابل ما روشن کرد؛ آحاد ملت ما فهمیدند و احساس کردند که باید در راه آرمانهای بلند، مجاهدت کنند و در مقابل دشمنان این آرمانها بایستند؛ و ایستادند.
دفاع مقدس ما، دوران جنگ هشتسالهی پر ماجرای این کشور، داستان ایستادگی ملت ایران و ایستادگی جوانان ما در مقابل خباثتها و دشمنیهای کفر و استکبار جهانی است. درست است، در مقابل ما بهظاهر یک رژیم بعثی بود - صدام بود - و او هم عنصری بود بهقدر کافی خبیث، بهقدر کافی ضد بشریت و ضد انسانیت، اما فقط او نبود؛ آن چیزی که موجب شد این جنگ، هشت سال ادامه پیدا کند، عوامل پشت پردهی استکبار جهانی بودند که او را تشویق میکردند، به او وعده میدادند، امکانات میدادند. آنوقتی که در این سرزمینهای خوزستان - که شما حالا بخشی از آنها را مشاهده کردید - دشمنان ما مجبور به عقبنشینی شدند، یک دولت اروپایی به آنها وسیلهای داد که بتوانند در دریا، خباثت و شیطنت و شرارت خودشان را ادامه بدهند؛ موشکی به آنها دادند. نمیگذاشتند عملیاتی که در منطقه انجام میگیرد، سرنوشت جنگ را به انتها برساند؛ تشویقش میکردند. یعنی دست استکبار جهانی، دست همین دولتهای اروپایی و دولت آمریکا، پشت رژیم خبیث معاند بعثی قرار داشت و او را به ادامهی کار تشویق میکرد. نمیخواستند بگذارند جمهوری اسلامی از این حادثهی بزرگ، پیروز و سربلند بیرون بیاید؛ میگفتند صریحاً.
بعد از آنکه در همین عملیاتی که در این منطقه اتفاق افتاد - منطقهی دارخوین؛ اینجا منطقهی درگیری بسیار تعیینکنندهی عملیات ثامنالائمه بود - که سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران با همکاری یکدیگر، برای دستور امام برنامهریزی کردند، طراحی کردند، در همین منطقه توانستند دشمن را عقب بنشانند و آن روحیهای را که دشمن بهخاطر پشتیبانیهای فرنگیها و خارجیها و اروپاییها بهدست آورد، در هم بکوبند و بشکنند و محاصرهی آبادان را از بین ببرند؛ بعد از این عملیات، عملیات طریقالقدس؛ بعد از این عملیات، عملیات فتحالمبین؛ بعد عملیات الیبیتالمقدس؛ این عملیاتهای پشت سر هم که رزمندگان عزیز ما، جوانان فداکار ما در قالب ارتش، در قالب سپاه، در قالب بسیج و نیروهای مردمی، در قالب مجموعههای عشایری، حتی در قالب شهربانی و ژاندارمری و کمیتههای آن روز، میآمدند در این میدان جنگ و این فداکاریها را انجام میدادند؛ این عملیات میتوانست جنگ را به خاتمه برساند و پایان بدهد؛ اما جبههی دشمن نظام اسلامی - یعنی همین اروپاییها و دولتهای اروپایی و دولت آمریکا - نمیگذاشتند؛ طرف مقابل را تشویق میکردند، امکانات جدیدی به او میدادند، او را به برنده شدن در این جنگ امیدوار میکردند؛ لذا جنگ هشت سال طول کشید. هشت سال جنگ، شوخی نیست؛ جنگهای بزرگ و معروف دنیا در دورانهای نزدیک به ما، چهار سال و پنج سال و شش سال و اینجورها طول کشیده؛ هشت سال جنگ، آنهم در این منطقهی وسیع، از شمال تا جنوب - از منطقهی شمال غربی کشور تا این انتهای جنوب - این درگیریها وجود داشت. قصدشان این بود که کاری کنند که نظام اسلامی احساس کند که قادر بر مقابلهی با این دشمنان نیست؛ میخواستند کاری کنند که جمهوری اسلامی را بهعنوان یک مجموعهی ضعیف و ناتوان معرفی کنند. خدای متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان پرچم برافراشتهی اسلام را با مشت پولادین سنت الهی خُرد کرد و بینی آنها را به خاک مالید و نشان داد که نظام اسلامی، چون متکی به ایمانهای مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همهی قدرتهای مادی جهان، هم میتواند از خود دفاع کند، هم میتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز کند. به عجز خودشان اعتراف کردند؛ قبول کردند که در مقابل مشت قاطع گروندگان به اسلام و مؤمنان به وعدههای الهی، نمیتوانند ایستادگی کنند؛ تبلیغاتشان خنثی شد. سعی میکردند به ما مردم ایران - ما مؤمنین به آیات کریمهی الهی - بباورانند که شما نمیتوانید در مقابل قدرتهای مادی دنیا بایستید؛ میخواستند این را به ما بباورانند. و به شما برادران عزیز و به همهی ملت ایران عرض کنم: شکست یک ملت آنوقتی اتفاق میافتد که معتقد بشود که نمیتواند کاری انجام بدهد؛ این اولِ شکست هر ملتی است. آنها خواستند این احساس را در دوران جنگ تحمیلی در دل ایرانیان بهوجود بیاورند، اما قضیه بهعکس شد. جنگ تحمیلی - یعنی دفاع مقدس ملت ایران - نشان داد که یک ملت در سایهی اتحاد، در سایهی ایمان به خدا، در سایهی حُسنظن به خدای متعال و اعتقاد به صدق وعدهی الهی، میتواند از همهی گذرگاههای دشوار عبور کند و میتواند در مقابل دشمنان بایستد و میتواند دشمن را وادار به هزیمت و عقبنشینی کند؛ جنگ تحمیلی این را به همهی ما نشان داد.
من به شما عرض میکنم، نگذارید یاد دوران دفاع مقدس از یادها برود. آمدن به این مناطق جنگی - چه در تعطیلات نوروزی و چه در دورهی سال؛ که بحمدالله حالا در دورهی سال هم کسانی از سرتاسر کشور به این مناطق مسافرت میکنند و این سرزمینها را زیارت میکنند - بسیار کار پسندیدهای است، کار درستی است، کار عاقلانهای است که ملت ایران میکند؛ خاطرهی این سرزمینها را زنده نگه دارید. این سرزمینها، این بیابانها، این رود کارون، این جادهی اهواز - آبادان یا اهواز - خرمشهر، این مناطق گوناگون که با اسمهای مختلفی امروز خودشان را به شما معرفی میکنند، اینها شاهد برترین فداکاریها و مجاهدتها و ازخودگذشتگیها بودهاند. بنده فراموش نمیکنم در آن ماههای اول جنگ - در آن ماههای محنت، نبودن نیرو، نبودن امکانات، نبودن آموزش، نبودن انسجام و سازماندهی، در آن سختی همهجانبهی مادی - جوانهای ما با روحیههای خوب، از همین اهواز میآمدند به مناطق مختلف؛ از جمله همینجا، منطقهی دارخوین. یک مشت از جوانهای مؤمن و حزباللهی که من اشخاصشان را هم بعضاً میشناسم، آمدند در همین روستای محمدیه که نزدیک است، سنگرهای انفرادی میکندند؛ در تاریکی شب از این سنگرهای انفرادی میآمدند بیرون و صد متر دویست متر جلوتر میرفتند، باز آنجا سنگر میکندند؛ تمام روز را زیر این آفتاب داغ خوزستان در سنگرها میماندند، سختیها را تحمل میکردند، خود را به دشمن نزدیک میکردند؛ تا وقتی که نوبت عملیات رسید که در مهر ماه سال بعد از حمله - در آخر شهریور 59 حملهی دشمن شروع شد، در مهر 60 - در این منطقهی دارخوین و همهی این مناطق اطراف، با نیروهای رزمندهی ارتش و سپاه و بسیج و غیره، توانستند پاداش آن مجاهدتها را بگیرند و به ملت ایران هدیه کنند؛ اینها یادهای ارزشمندی است، نباید بگذارید این یادها فراموش بشود.
در هر کدام از این مناطق، قضایایی اتفاق افتاده است که یکی از این قضایا در میان هر کشوری و هر ملتی اتفاق بیفتد، کافی است برای اینکه در تاریخ، آن ملت را سر بلند کند. همین مسائلی که در عملیات بیتالمقدس اتفاق افتاد، یا آنچه در عملیات فتحالمبین اتفاق افتاد، یا آنچه بعد از اینها در عملیات خیبر اتفاق افتاد، ذره ذرهی این عملیات و شخصیتهایی که این فداکاریها از آنها سر زد و حوادث را ساختند، میتواند مجموعهای از افتخارات بزرگ و ماندگار و فراموش نشدنی را برای ملت ایران رقم بزند. دشمنها میخواهند ما یادمان برود؛ میخواهند قضیهی دفاع مقدس از یادمان برود، فداکاریها از یادمان برود، شخصیتهایی را که در این فداکاریها نقش آفریدند یا نشناسیم یا از یاد ببریم، اینجور میخواهند. بعضی میخواهند آن دوران را تخطئه کنند، آن آدمها را تخطئه کنند، آن جهتگیری را و آن مسیر را که امام بزرگوار و حکیم و بندهی بصیر الهی آن مسیر را معین کرده بود تخطئه کنند؛ برای اینکه میدانند که هر ذرهای و هر نقطهای از این حوادث، برای ملت ایران فراموش نشدنی است و تأثیرات بزرگِ سازندهای دارد.
بنده باز هم به ملت ایران عرض میکنم این حرکت راهیاننور را مغتنم بشمرید؛ از شما برادران و خواهران عزیزی که از راههای دور به این نقطه آمدید و بخشی از مجموعهی عظیم حرکت راهیاننور را تشکیل دادید هم تقدیر و تشکر میکنم و امیدوارم انشاءالله همهی شما مأجور باشید و همهی شما انشاءالله با دست پُر و همراه با تجربهآموزی و بصیرت و همراه با انوار معنوی الهی انشاءالله از این منطقه جدا بشوید. خداوند متعال همهی شما را محفوظ بدارد. پروردگارا! به محمد و آل محمد ارواح طیبهی شهدای عزیز جنگ تحمیلی را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا! یاد این عزیزان و فداکاران را در خاطرههای ما و در متن تاریخ ما ماندگار بدار. پروردگارا! ما را در مقابل دشمنان، در مقابل دشمنیها، در مقابل خباثتها، با همان روحیهای که مطلوب و مرضی پیغمبر اکرم و ائمهی هدی است تا آخر نگه بدار. پروردگارا! ملت ایران را بر دشمنانش پیروز کن؛ روح مطهر امام بزرگوار را با اولیائش محشور کن.
و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته