سفارش تبلیغ
صبا ویژن
المهدی قزوین آبیک 1450


مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟ گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست. هوا خیلی سرد بود، ولی نمی

 

خواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید

و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود! گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه

چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون

واجب تره.

 

malakout-shohada.blogfa.com




وصیت نامه شهید مرتضی آوینی

زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند.

و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.

و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.

و مگر نه آن‌که خانه تن، راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه روح، آباد شود.

و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کره‌ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند.

و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم‌هایی فربه و تن‌پرور برمی‌آید.

ای شهید، ای آن‌که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش



مروارید گم شده رهبر


همه می‌دانستند آن روز مراسم خاکسپاری سید مرتضی آوینی است، قرار نبود مقام معظم رهبری در این مراسم باشکوه شرکت کنند.

 در اولین ساعات روز آقا تماس گرفتند و فرمودند:

"من دلم گرفته، دلم غم دارد، می‌خواهم بیایم تشییع پیکر پاک شهید آوینی. من افتخار می‌کنم به وجود این بچه‌های نویسنده و هنرمندی که در این مجموعه حوزه هنری تلاش می کنند. این آقای آوینی را آدم وقتی سیما و چهره نورانی‌اش را می‌بیند، همین‌طور دوست دارد به ایشان علاقمند بشود"

دل بی‌قرار رهبر در جست و جوی مروارید گم شده سپاهش بود، که اینک بر دوش هزاران ایرانی مسلمان به سمت بهشت‌زهرا می‌رفت، و باز هم آقا صبور،‌ سنگین و سرافراز غم فراق یکی دیگر از مرواریدانش را به جان می‌خرید.

تشییع با شکوه

اواخر فروردین ماه بود، پیکر خونین و خسته سید مرتضی بر دوش امت حزب‌الله در مقابل حوزه هنری تشییع می‌شد،‌ در همین لحظه اتومبیل حامل مقام معظم رهبری در خیابان سمیه ایستاد،‌ آقا برای ادای احترام به شهید علی‌رغم مسائل امنیتی از ماشین پیاده شد،‌ کنار پیکر سرباز دلخسته خویش ایستاد، و زیر لب زمزمه نمود، «انا لله و انا الیه راجعون»

نگاهی به اطراف انداخت، در جست و جوی خانواده شهید بود. آقا آرام و بی‌صدا در حالیکه چشم به تابوت سید مرتضی دوخته بود، به راه افتاد خیابان سمیه هنوز صدای گام‌های آهسته مقام معظم رهبری را به دنبال پیکر سربازش در ذهن دارد.

و چه سخت است،‌ که سربازی را در مقابل چشمان مولا و مقتدایش به خاک بسپاری، و چه بغضی در دل دارد، سالاری که فرزند،‌ سرباز و سردار فاتح قلبش را به خاک می‌سپرد.

منبع : کتاب راز خون



لبخند آیت الله خامنه ای شفقت صبح است

دلباخته ی رهبری بود ، بعد از ارتحال امام اینگونه در نوشته هایش با رهبرش بیعت کرد:

"عزیز ما ! ای وصی امام عشق ! آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند، اما شما خوب می دانید که سرچشمه ی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست .

 خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم ، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم .

 ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم

لبخند شما شفقتِ صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست .

سر ما و قدمتان ، که وصی امام عشق هستید و نایب امام زمان"



خانم زهرا(سلام الله علیها) فرمود: با بچه من چه کار داری؟

من یه وقتی سر چند شماره از مجله سوره نامه تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم و راهی خانه شدم. حالم خیلی خراب بود. حسابی شاکی بودم.

پلک که روی هم گذاشتم "بی بی فاطمه" (صلوات الله علیها) را به خواب دیدم و شروع کردم به عرض حال و نالیدن از مجله، که «بی بی» فرمود با بچه‌ من چه کار داری؟

 من باز از دست حوزه و سید نالیدم، باز" بی بی "فرمود: با بچه من چه کار داری؟

برای بار سوم که این جمله را از زبان مبارک "بی بی" شنیدم، از خواب پریدم.

وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اینکه نامه ای از سید دریافت کردم.

 سید نوشته بود: «یوسف جان ! دوستت دارم. هر جا می خواهی بروی، برو! هر کاری که می خواهی بکنی، بکن! ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند»

 دیگر طاقت نیاوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض کردم سید پیش از رسیدن نامه ات خبر پارتی ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب دیده بودم.

راوی:یوسفعلی میرشکاک



داد زد:خدا لعنتت کند

احتمالاً زمستان سال 68 بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و ... در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله علیها بی ادبی می‌شد. من این را فهمیدملابد دیگران هم همین طور، ولی همه لال شدیم و دم بر نیاوردیم. با جهان بینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد و انتقادی است بر فرهنگ مردم اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و داد زد: خدا لعنتت کند! چرا داری توهین می‌کنی؟!

همه سرها به سویش برگشت در ردیف‌های وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود و اورکتی سبز بر تنش. از بغل دستی‌ام (سعید رنجبر) پرسیدم: " آقا را می‌شناسی؟"

گفت: "سید مرتضی آوینی است."

راوی : رضا رهگذر



سرلشکر قاسم سلیمانی پس از خواندن کتاب «آن بیست و سه نفر» نامه‌ای برای احمد یوسف‌زاده نویسنده کتاب نوشته است.

متن نامه به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى? نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَمابَدَّلوا تَبدیلاً

احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس، که در کارنامه‌ام یک شب از آن شبها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیده‌ای هستید که به عرش رسیدید، ای‌کاش در همان بالا بمانید. چه افتخار آمیز است ربانیون بر منبر نشسته، تربیت یافتگان منابر خود را به تماشا بنشینند. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمال‌یافته در قفس دشمن را ببینند.

ای‌کاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند.

احمد عزیز؛ وقتی کتابت را خواندم ناخودآگاه صحنه اسارتی در مقابل دیدگانم مجسم شد و به‌یاد آن اسیر، بر کتاب این اسیر، اشک ریختم، یاد قهرمان اسارت که اسارت را به اسیری گرفت.

بانوی معظمه خسته‌ای که با مجروحیت دل و جسم، در حالی که سر برادران، برادرزاده‌ها و فرزندان خود را بالای نی جلوی چشم داشت و ده‌ها زن و کودکِ اسیرِ هرروز کتک‌خورده را در طول هزاران کیلومتر پیاده و یا بر شتر برهنه نشسته، سرپرستی می‌کرد، در عمق قرارگاه دشمن بر هیبت او شلاق زد و با بیانی که خاطره پدرش علی(ع) را در یادها زنده کرد همانند شمشیر برنده برادرش عباس بر قلب دشمن فرود آورد و با جمله “مارأیت الّا جمیلاً” عرش را گریاند و بشریت را تا ابد متحیر عظمت خود ساخت.

به کرمانی بودنم افتخار می‌کنم، از داشتن گوهرهایی همچون «شهسواری» که فریاد “مرگ بر صدام، ضد اسلام” را در چنگال دشمن سر داد و نشان داد به‌خوبی درس خود را از مکتب امام سجاد(ع) آموخته است و «امیر شاه‌پسندی» که بر گوشت‌هایِ بر اثر شلاق فروریخته او اطو کشیدند و «احمد یوسف‌زاده»، «زادخوش»، «مستقیمی»، «حسنی» و … که از اسارت عظمت آفریدند.

در پایان درود می‌فرستم برمردی که به‌احترام شما و همه مجاهدین و شهدا، قریب سی سال چفیه یادگار آن روزها را به گردن آویخته تا عشق به این راه و مرام و فرهنگ را به همه یادآوری کند و بر هر نوشته شما بوسه می‌زند و در بالاترین جایگاه فقاهت، حکمت و اندیشه، زیباترین کلمات را نثارتان می‌کند. چقدر مدیون این مردیم و بدون او تاریکیم. خداوندا؛ وجودش را برای ایران و اسلام حفظ بفرما.

قاسم سلیمانی

هفدهم اردیبهشت 94






نه نظام جمهوری اسلامی و نه سردار سلیمانی دنبال انتشار این تصاویر نیستند؛ چراکه حاج قاسم بر دل‌های رزمندگان و مجاهدان مظلوم منطقه حکمرانی می‌‌کند و سپاه و فرماندهانش همواره یار و یاور مظلومان در هر نقطه از جهان بوده و  هستند.

 

بیش از یک سال از زمانی که اولین عکس‌های سردار حاج‌قاسم سلیمانی در بین مجاهدان عراقی، در پایگاه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، می‌گذرد. از چند سال پیش از آن، غربی‌ها جنگ روانی شدید خود را برای القای نفوذ و تأثیرگذاری فرمانده نیروی قدس سپاه و دخالت نظامی سپاه و جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه و تحولات منطقه‌ای آغاز کرده بودند. از همان زمان می‌‌شد پیش‌بینی کرد که دشمن با کمک رسانه‌های خود در صدد است در راستای سیاست سپاه‌هراسی، به مرور چهره‌ای از سردار سلیمانی بسازد تا اگر روزی لازم شد، بتواند او را عامل اتفاقات و تحولات مدنظر خود معرفی کند، به نحوی که افکار عمومی هم با پیشینه‌ای که از وی برایش ساخته شده به راحتی آن را بپذیرد.
اما نقش وی در کمک به نیروهای مردمی و ارتش عراق برای دفاع از کشور خود در برابر تروریست‌های داعش، وی را به چهره‌ای محبوب برای ملت‌های مسلمان و مبارز جهان تبدیل کرد و بسیاری از مردم و جوانان، به‌ویژه ملت‌های منطقه علاقه‌مند بودند چهره این فرمانده شجاع ایرانی را ببینند.
انتشار تصاویری از حضور سردار سلیمانی در عراق و دوشادوش فرماندهان و رزمندگان این کشور برای مدیریت صحنه نبرد با تروریست‌های تکفیری مورد استقبال شدید مخاطبان این شبکه‌ها قرار گرفت و رفته‌رفته سلسله تصاویری از این فرمانده منتشر شد و فضایی ساخته شد که گویی مخاطبان هر از چندگاهی منتظر عکس‌های جدید از وی بودند.
ادامه این روند دو موضوع را در پی داشت؛ اول اینکه با توجه به حضور سردار سلیمانی در صحنه نبرد با داعش، دوستداران و علاقه‌مندان این فرمانده بسیجی از انتشار حجم زیاد تصاویر وی ابراز نگرانی می‌‌کردند و معتقد بودند که لزومی ندارد تصاویر حضور وی در مناطق مختلف رسانه‌ای شود؛ چراکه این اقدام شاید با رعایت اصول امنیتی و حفاظتی در اوضاع کنونی عراق تطابق نداشته باشد.
دوم هم رسانه‌های غربی بودند که تلاش می‌کردند تا این طور وانمود کنند که جمهوری اسلامی به عمد با انتشار این تصاویر در صدد به رخ کشیدن نفوذ و قدرت خود در کشورهای منطقه و دشمنی با گروه‌های تکفیری و … است. آنها در کنار اخباری که از حضور سردار سلیمانی در کشورهای منطقه منتشر می‌‌کردند، از این عکس‌ها هم استفاده می‌‌کردند که العربیه در این میان نقش فعالی ایفا می‌‌کرد.
پس از اوج گرفتن تحولات یمن هم چند بار خبر حضور وی در یمن را منتشر کردند که همان موقع کذب بودن اخبارشان روشن شد. در یکی از این موارد و در اوج خبرسازی مبنی بر حضور وی در یمن، تصاویر حضور حاج‌قاسم سلیمانی در حسینیه امام خمینی(ره) و شرکت در عزاداری فاطمیه در محضر رهبر معظم انقلاب منتشر شد و سبب رسوایی دشمنان شد. اخیراً هم تصویری فتوشاپی از حضور وی در بازاری در یمن انتشار یافت که بلافاصله با انتشار تصویر اصلی معلوم شد که عده‌ای در صددند تا مدام حضور جمهوری اسلامی را در تحولات منطقه بزرگ‌نمایی کنند.
واقعیت این است که در طول این مدت حتی یک تصویر هم از حضور سردار سلیمانی در عراق، از طریق رسانه‌های رسمی کشورمان منتشر نشده است، بلکه هر چه هست عکس‌هایی است که رزمندگان عراقی و سوری در هنگام حضور وی در میان خود گرفته‌اند و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرده‌اند.البته نباید غافل بود که انتشار این تصاویر از سوی رزمندگان عراقی و سوری حکایت از محبوبیت خط مقابله با آمریکا و ایجاد اتحاد میان ملت های مسلمان در این راه دارد و دشمنان از این هراس دارند که خط مقاومت روز به روز تقویت شود و سردار سلیمانی به عنوان سمبل مبارزه با آمریکا و نیروهای تروریستی روز به روز به محبوبیتش اضافه شود.

مراجع رسمی هم همان موقع واقعیت موضوع را بیان کردند. سردار سلیمانی هم چندبار از انتشار تصاویرش گله‌مند بود، چرا که او با همان روحیه جهادی دوران دفاع مقدس و بنا به ضرورت قدم در میدان مبارزه گذاشته بود. آخرین مورد هم زمانی بود که اعلام شد فیلمی از سرگذشت و مبارزات سردار سلیمانی در دست تهیه است که او مخالفت خود را با این موضوع اعلام کرد.

برخی از جریان های رسانه ای داخل نیز احساساتی شده و با بزرگ نمایی از واقعیت تلاش های مقابله با تروریستها به ایجاد چهره ای غیر واقعی از حضور و نقش ایران در کشورهای منطقه می پردازند و این نیز اشتباهی است که بارها از طرف مسئولان به رسانه های خودی تذکر داده شده است که لبه شمشیر طائفه گری را منطقه با عنوان حضور نظامی ایران در کشورهای منطقه تیز نکنند زیرا چه بسا این خدمت خیالی خود خیانتی بزرگ به خط مقاومت در عراق، سوریه، لبنان و یمن باشد.

حاج قاسم در تکریت

بالاخره اینکه، نه نظام جمهوری اسلامی و نه سردار سلیمانی به‌عنوان یک فرمانده عالی‌رتبه در این برهه دنبال انتشار این تصاویر نیستند؛ چراکه حاج قاسم بر دل‌های رزمندگان و مجاهدان مظلوم منطقه حکمرانی می‌‌کند و سپاه پاسداران و فرماندهانش همواره یار و یاور مظلومان در هر نقطه از جهان بوده و هستند.






پیروزی های اخیر انصارالله در خاک عربستان، حزب الله لبنان و ارتش سوریه در القلمون و حشد شعبی در الانبار، سران جبهه غربی- عربی را بیش از گذشته نگران، و آنها را به جنگ رسانه ای واداشته است.

 

خبرسازی العربیه درباره فرمانده سپاه قدس ایران

به گزارش جهان، یکی از منابع آگاه امنیتی ایران در گفتگو با خبرنگار پایگاه تحلیلی خبری الوقت گفت، اظهارات منتسب به قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران درخصوص اینکه جهانیان به زودی خبرهای شگفت آوری از سوریه خواهند شنید را نوعی خبرسازی العربیه با اهداف خاص اعلام کرد تا سعودی ها از این طریق، افکار عمومی را از شکست های راهبردی این رژیم در یمن منحرف نمایند.

این منبع در ادامه افزود، این گونه خبرسازی ها در ادامه فرایند اسطوره شکنی جبهه غربی و عربی از سردار سلیمانی می باشد تا در صورت ادامه روند فعلی در سوریه ، افکار عمومی را نسبت به وعده های محور مقاومت و بویژه شخص قاسم سلیمانی بدبین و ناامید نموده و از این طریق توانایی این محور در مقابله با تروریست ها را تحت الشعاع قرار دهد.

این در حالی است که پیروزی های اخیر انصارالله در خاک عربستان، حزب الله لبنان و ارتش سوریه در القلمون و حشد شعبی در الانبار، سران جبهه غربی- عربی را بیش از گذشته نگران، و آنها را به جنگ رسانه ای واداشته است.



کلیه حقوق به http://hajghasem.ir/ متعلق است







جاوا اسکریپت